شیطانی
مشکل از همـــــونجاته!
بعضی هاشون میگن من فقط برای دل خودم بزک دوزک میکنم و زیبایی ها و جذابیت ها و اندام زنانه ام رو به نمایش میذارم!
تنها برای دل خودمه که لباس چسبون، نازک و کوتاه می پوشم که هیچ جایی از اندام زنانه ام از چشم ها پنهون نباشه...
تنها برای دل خودمه که اینجوری وارد جامعه، وارد سرکار، وارد کوچه و خیابون و فروشگاه و دانشگاه و نمایشگاه میشم...
برای دل خودمه که توی اینترنت و شبکه های اجتماعی به صورت جنون آمیز به نمایش و عرضه خودم می پردازم...
آره واقعا هم راست میگی، دلت میخواد...برای دلته...دلت عشوه گری و خودنمایی شیطانی میخواد، مشکل از همونجاته...
همون اندازه که فا.حشه مغزی داریم، فا.حشه ی دلی هم داریم...
بهشت را به بهانه نمیدهند!
« یک وقت یک شیعی با یک مرجیء با یکدیگر سخت بر سر مسئله "عمل" مباحثه میکردند، مرجیء میگفت اساس، این است که آدم ایمان داشته باشد، عمل بود بود، نبود نبود.
شیعه میگفت ایمان از عمل انفکاک ندارد، اگر عمل نباشد، ایمان نیست مباحثه آنها شدید شد، نه این قانع میشد، و نه آن.
برای فیصله دادن به نزاع گفتند اولین کسی که از سر کوچه پیدا شد، از او میپرسیم که حق با کدامیک از ماست، اتفاقا اولین کسی که آمد یک نفر موسیقیدان بود. چون آن دو قبول کرده بودند که از اولین کسی که میآید بپرسند مرجیء خیلی خوشحال شد که عجب آدم مناسبی پیدا شد و الان طرف مرا خواهد گرفت. به او گفتند ما چنین مباحثهای داریم، شیعی گفت عقیده من این است که عمل از ایمان انفکاک ندارد و سعادت انسان در گرو عملش است. مرجیء گفت من میگویم عمل ارزشی ندارد، سعادت انسان در گرو ایمان و عقیده اوست، عقیده تو چیست؟ موسیقیدان قدری فکر کرد و گفت: "اعلای شیعی و اسفلی مرجیء". از سر تا کمرم شیعه و از کمر به پائین مرجیء هستم. میخواست بگوید من فکرم شیعی است اما در عمل مرجیء هستم.
ما امروز وقتی وارد دنیای شیعه میشویم و به خودمان نگاه میکنیم میبینیم خودمان از سر تا قدم مرجیء هستیم هی دنبال بهانه هائی هستیم بلکه بهشت را با یک بهانه درست بکنیم. میگوئیم بهشت را به " بها " نمیدهند، به " بهانه " میدهند. این را که گفته است؟ علی بن ابیطالب علیه السلام از بهشت به " بها " تعبیر میکند و میگوید " ثمن "، ثمن اعمال شما، ولی ما میگوئیم نه، بهشت را به " بها " نمیدهند، یعنی بهشت را نمیشود با عمل تهیه کرد و خرید، بهانه ای باید درست کرد این نوعی گریز از واقعیت به خیال است. وای به حال ملتی که اینجور فکر کند و بگوید بهشت را به " بها " نمیدهند ولی به یک بهانه دروغین میدهند وای به حال ملتی که پایه سعادت خود را بر وهم و خیال بگذارد...»
پ.ن: گروه های افراطی مرجیء بر این باور بودند که با وجود ایمان، هیچ معصیتی زیان بار نخواهد بود وشخص مؤمن با ارتکاب هیچ عصیانی مستحق دوزخ نخواهد گشت. به اعتقاد آنان حسنات مؤمنان، پذیرفته وسیئات آنان، آمرزیده خواهد شد.
اسلام بی خاصیت!
مخالفان حجاب و حدوداسلامی، اسلام بی خاصیت را میخواهند!
تعبیر لطیفی دارد امیرالمؤمنین علی علیه السلام، آینده اسلام و مسلمین را ذکر میفرماید: « و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا » یعنی مردم جامه اسلام را به تن میکنند ولی آنچنانکه پوستین را وارونه به تن کنند.
پوستین در زمستان برای دفع سرماست، یک وقت هست پوستین را میاندازند دور، لخت و عور در مقابل سرما ظاهر میشوند یک وقت هم هست پوستین را میپوشند اما نه آنطور که باید بپوشند، یعنی قسمت پشم دار را بیرون میگذارند و قسمت پوست را میپوشند در این صورت نه تنها گرما ندارد و بدن را گرم نمیکند، بلکه به یک صورت مضحک و وحشتناک و مسخره ای هم در میآید.
میفرماید: اسلام را مردم چنین خواهند کرد، هم دارند و هم ندارند دارند ولی چون آن را وارونه کرده اند، آنچه باید رو باشد زیر است و آنچه باید در زیر قرار بگیرد، در رو قرار گرفته است نتیجه این است که اسلام هست اما اسلام بیخاصیت و بیاثر، اسلامی که دیگر نمیتواند حرارت بدهد، نمیتواند حرکت و جنبش بدهد، نمیتواند نیرو بدهد، نمیتواند بصیرت بدهد، بلکه مثل یک درخت پژمرده آفت زده ای میشود که سر پا هست اما پژمرده و افسرده، برگ هم اگر دارد برگهای پژمرده با حالت زار و نزار است.
این از کجاست؟ بستگی دارد بطرز تلقی مسلمین از اسلام که چه جور اسلام را میگیرند و چه جور تلقی میکنند، آن را از سر میگیرند، از پا میگیرند، از ته میگیرند، آن را تجزیه میکنند، قسمتی از آن را میگیرند و قسمتی را نمیگیرند، قشرش را میگیرند و لبش را نمیگیرند، یا میخواهند لبش را بگیرند و قشرش را رها کنند، بالاخره به صورتی درمیآید که: « لا یموت فیها و لا یحیی ». نه مرده است و نه زنده. نه میشود گفت هست، و نه میشود گفت نیست. این، نکته اساسی است، والا تنها ما بنشینیم از تمدن و فرهنگ اروپائی انتقاد بکنیم، از فرهنگ اسلامی هم تمجید بکنیم و بعد هم بنشینیم و خیال بکنیم که فرهنگ اسلامی و روح اسلام همان است که ما امروز داریم، پس مردم دنیا بیایند از ما پیروی کنند، کاری از پیش نمیرود خوب اگر مردم دنیا بیایند از ما پیروی کنند، مثل ما میشوند یعنی به صورت نیمه مرده ای در میآیند...
ادامه دارد...
دامن های کوتاه؛ ادامه: کالای ارزان!
ادامه>>
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود. و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود ، در حالی که در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود ، جواب میدهند که حالا زود است ، ما هنوز بچهایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میکنند همین است. و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، " شب زفاف را کم از تخت پادشاهی " نمیدانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند ، ولی امروز کامجوئیهای جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاقها وجود ندارد. معاشرتهای آزاد و بیبند وبار پسران و دختران ، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیانا - چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد میکنند - با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود اینست که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت ، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی ، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد. سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جائی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد ، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند ، و ثانیا پیوند ازدواجهای موجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند.
وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام ، میگوید برای خودم زندانبان گرفتهام. این تعبیر برای چیست ؟ برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجا بخواهد برود ، با هر کس بخواهد بر قصد ، بلاسد ، هیچکس نبود که بگوید بالای چشمت ابرو است. ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است ، اگر یک شب دیر به خانه بیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی ؟ و اگر در محفلی با التهاب با دختری بر قصد ، همسرش به او اعتراض میکند. واضح است که روابط خانواده در چنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است.
بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشکال ، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند ، در صورتی که مسأله ، تنها پاکی نسل نیست. مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است. تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد. به علاوه ، زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید از صاحبان مکتب " اخلاق نوین جنسی " با داشتن همسر قانونی ، عشق خود را در جای دیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود ، چه اطمینانی هست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنی به کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسر قانونی نبندد. قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد مورد علاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر او است و الزاما به حکم قانون نباید از غیر او آبستن بشود. همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشق و علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند. دنیای اروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی ، آمار فرزندان غیر مشروع وحشتآور است.
دامن های کوتاه؛ ادامه: چرا زنان خودنمایی میکنند؟
ادامه>>>
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای س.ک.س را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در میآورد. غریزه جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و " دریا صفت " است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر میشود.
برای درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت :
- تاریخ همانطوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزی حیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هرچه بیشتر جمع میکردهاند حریصتر میشدهاند، همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند. اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب " ایران در زمان ساسانیان " در فصل نهم کتاب خویش مینویسد : " در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو ( پرویز) در حرم داشت میبینیم. این شهریار هیچگاه از این میل سیر نمیشد. دوشیزگان و بیوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند، به حرم خود میآورد. هر زمان که میل تجدید حرم میکرد، نامهای چند به فرمانروایان اطراف میفرستاد و در آن وصف زن کامل عیار را درج میکرد. پس عمال او هرجا زنی را با وصف نامه مناسب میدیدند، به خدمت میبردند ".
از اینگونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار میتوان یافت. در جدید این جریانها به شکل حرمسرا نیست، به شکل دیگر است، با این تفاوت که در جدید لزومی ندارد کسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد. در جدید به برکت تجدد فرنگی، برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشی کند.
- هیچ فکر کردهاید که حس " تغزل " در بشر چه حسی است؟ قسمتی از ادبیات جهان عشق و غزل است. در این بخش از ادبیات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستایش میکند، به پیشگاه او نیاز میبرد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد، خود را نیاز میبرد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او میداند، مدعی میشود که محبوب و معشوق " صد ملک جان به نیم نظر میتواند بخرد، پس چرا در این معامله تقصیر میکند " از فراق او دردمندانه مینالد. این چیست؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند؟ آیا تاکنون دیدهاید که یک آدم پول پرست برای پول، و یک آدم جاهپرست برای جاه و مقام غزلسرائی کرده است؟! آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرائی کرده است؟ چرا هر کسی از شعر و غزل دیگری خوشش میآید؟ چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت میبرند؟ آیا جز این است که همه کس آنرا با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفته است منطبق میبیند؟
چه قدر اشتباه میکنند کسانی که میگویند یگانه عامل اساسی فعالیتهای بشر عامل اقتصاد است! بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد، همچنانکه برای معنویات نیز موسیقی خاص دارد، در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نان و موسیقی ندارد. من نمیخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمیگویم که حافظ و سعدی و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسی سخن گفتهاند. این مبحث، مبحث دیگری است که جداگانه باید بحث شود. ولی قدر مسلم اینست که بسیاری از عشقها و غزلها عشق و غزلهائی است که مرد برای زن داشته است. همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستی در میآید و یا به صورت عشق و غزل. ما بعدا در این باره بحث خواهیم کرد که در چه شرائطی حالت حرص و آز جنسی تقویت میشود و در چه شرائطی شکل عشق و غزل پیدا میکند و رنگ معنوی به خود میگیرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است : « قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم... قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ». خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند.
به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند. روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد. همانطور که بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود. و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت. دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد. چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجام میشود.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرائی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
دامنهای کوتاه
حقیقت امر اینست که در مسأله پوشش - و به اصطلاح عصر اخیر حجاب - سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان ؟ روح سخن اینست که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟ آیا مرد باید حق داشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثناء زنا ببرد یا نه؟ خیر ، مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجوئی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند . درست است که صورت ظاهر مسأله اینست که زن چه بکند ؟ پوشیده بیرون بیاید یا عریان ؟ یعنی آنکس که مسأله به نام او عنوان میشود زن است ، و احیانا مسأله با لحن دلسوزانهای طرح میشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و در حجاب ؟ اما روح مسأله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید در بهرهکشی جنسی از زن ، جز از جهت زنا ، آزادی مطلق داشته باشد یا نه ؟ یعنی آنکه در این مسأله ذی نفع است مرد است نه زن ، و لااقل مرد از زن در این مسأله ذی نفعتر است . به قول ویل دورانت :
" دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است " . پس روح مسأله ، محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، یا آزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است...
ادامه دارد...
پ.ن ی دارد، شاید بعدا نوشتم.
نمره های مادگی
یه سری از ماده هاهم هستن که از مادگی و عشوه خرکیاشون برای گرفتن نمره از اساتید لاشی(وغیرلاشی) استفاده میکنند...
این موضوع در گرفتن کمک و جزوه از پسرهای دانشگاه...
و مورد توجه و مشهور شدن در دانشگاه به واسطه همون مادگی ها...هم صدق میکنه...شدیدا!!!
پ.ن: نمونه هایش در جامعه بماند برای بععد...
نمایشگاه یا شیطان گاه
از ترافیک ماشین های شخصی محل نمایشگاه کتاب و خواهش های پلیس برای استفاده از مترو و غیره، میشد فهمید بیشتر اونهایی که میرن نمایشگاه کتاب چقدر اهل فررهنگگگگ و کتاب هستن... :|
بعضی از دخترها و زنها برای خودنمایی و عرضه خودشون میرن...و بعضی پسرها و مردها برای استفاده از عرضه کنندگان...
یجوری بزک دوزک و عشوه گری میکنن انگار رفتن عروسی و پارتی مختلط...
دریغ از خوندن یه صفحه کتاب...همه میلولن به هم مثل چی...
بعضی فروشنده های زن هم که بدتر...کلا توی این نمایشگاهها عرضه فروشندگان زن بیشتر از خود کتاب ها یا محصولاته...
مادگی
یه نگاه به این زنها و دخترهای بی ارزش و صرفا "ماده" بندازین!
همه فقط با باسن و سینه ها و بقیه اندام ماده گونه اشون دارن جلب توجه میکنن...
یکی اول از خوانندگی شروع میکنه، کم کم برای جلب توجه بیشتر از رقص و ادا اطوار استفاده میکنه، بعدش شروع میکنه به گنده کردن اونجاش و تو چشم مخاطب و طرفدارهاش کردن...بعد میماله به مردهای رو صحنه...بازم ارضا نمیشه...
بعد کم کم میبینه ارضا نشده، لباس های لختی میپوشه...هی به گنده کردنش ادامه میده، بیمه اش میکنه...ولی ارضا نمیشه که!!
بعد چیکار میکنه؟ میاد روی سن ی که شیطان براش تدارک دیده موسیقی جنسی سک سی به راه میندازه...اینبار به صورت گروه باسنیان به تحریک و جذب مخاطب می پردازه ولی بازم ارضا نمیشه که...فردا پس فردا هم احتمالا عمل تولید مثل جنسی رو با گروهش نمایش خواهد گذاشت...
ولی میل این "ماده" های شیطان صفت در جلوه گری و نمایش و جذب دیگران سیری ناپذیره...
امثال این ماده ها هم زیاده...تا دلت بخواد...از خواننده ها گرفته تا مدلها و بازیگرهایی که اسیر این صفتهای شیطانی شدن و هر روز بیشتر و بیشتر توی کثافت فرو میرن ولی بازم ارضا نمیشن...هر کدوم یجوری از ماده بودنشون استفاده میکنن که دیده بشن، یکی 24 ساعت لخته، اونیکی لباس توری می پوشه، اونیکی لباس گوشتی، یکی از جلو پیشرفت میکنه یکی از پشت...
اصولا تا کل جهان رو به گند نکشن راضی نمیشن...
حالا ماجرا اینکه یه سری اینور و اونور، الگوشون شدن این "ماده" ها...این ماده هایی که هیچی از خودشون ندارن جز اندام زنانه و جنسیتشون....جز باسن و سینه و مو و زیبایی زنانه...که مدام در مسیر شیطانی ازش استفاده میکنن و ته و فرجام هم نداره....
بعد به تبعیت از اون الگوهاشون(خودآگاه یا ناخودآگاه)، یه مانتویی یا لباسی میپوشن که باسن و سینه هاشون، موهاشون و هرچی که مربوط به نمایش های زنانه اشون و کلا هرچی از زنانگی دارن رو عرضه کنن برای عموم...یعنی کجا؟ مثلا توی کوچه و خیابون، اداره و سرکار و دانشگاه و...چون اینجاهارو جزو حریم شخصی خودشون میدونن! چرا؟ چون اینو رسانه هایی "باسنیان" و دیگر رسانه های شیطانی ترویج دادن....که شما در هر گونه عشوه گری و کثافت کاری آزادید...شما آزادید با مادگیتون جامعه رو به سرحد جنون به نگاه جنسی و تحریک حیوانی برسونین...چیزی که حد و حدود نمیشناسه و تا "حق لخت گشتن در جامعه" هم میتونه پیش بره...چون یه حقه شیطانیه...
بعد ما میشیم بزرگترین مصرف کننده مواد آرایشی و بزک دوزک...خیلی اتفاقی...
بعد یه عده سر میرسن و برای این تحریکهای حیوانی ایجاد شده در سطح جامعه، حقوق متعالی فاح.ش.ه ها و فاح.ش.ه خانه ها رو مطرح میکنن...که ای داد!!! ای بیداد!!! برای جوانها فاح.ش.ه خانه درست کنید!!! که اونجا این زنان به حقوق و ارزشهای متعالی خودشون برسن....این حق طبیعیشونه...همون حق شیطانی....